مـهـرانـه ( غزل عاشقانه )

ای دار و نـدار جان ؛ جان را به تو می‌بخشـم
دارایـی قـلـبـم را .. تنـها بـه تـو مـی‌بـخـشـم

بـنـچـاق و سنـد دارد ، اقـلیـم دلـم ؛ نـامـت :
ثبـت کردم و بعد جانا یکجـا به تو می‌بخشم

از بـرکـهٔ چـشـمـانــت ؛؛ خـونـابــه تــراویــده
بی‌تابـی نکن مـاهـی ، دریـا به تـو می‌بخـشم

یک موقـع زبانـم لال ؛ بـینایی چـشمت رفـت
کور میـشـوم و چشـمِ بـینـا به تو می‌بخشـم

فـردای امیـدم را .. امـروز به تـو خواهـم داد
امروز بگذشت ، اُنس‌را فردا به تو می‌بخشم

اغـراق نـتـوانـم کـرد ؛ یـاوه نتـوانـم گـفـت !
نیست‌را‌ ز‌تو‌می‌گیرم؛هست‌‌را‌ به‌تو می‌بخشم


#مهرانه
#یزدان‌_ماماهانی
#سـرایـش۲۶_۱_۱۴۰۱
_🎹♥️ اُرگـ ســـــرخ ♥️🎹_
دیدگاه ها (۰)

دمـت گـرم ( دوبـیتـی )

مـحتـاط ( غـزل )

شـرح اعـتیـاد ( قـصیـده )

سوزش ( دلـواژه )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط